بدون عنوان
دو قلوهای عزیزم مثلا میخواستیم خوش باشیم 4 تایی با هم بابا امید توی یه هواپیمای لعنتی سقوط کرد همون هواپیمایی که 39 نفر مردن امیدم بمیرم برات می دونی دارم چه زجری همه ی عزیزامو دونه دونه از دست میدم واقعا بد بخت شدم همون روزی که سالگرد ازدواجمون آخرین دیدار من با شوهرم آخه نمیدونم مامان آوینا جونم و پدرش و فرشته ی کوچولشون هم توی همون هواپیما با شوهر من پر کشیدن
روح هر چار تایی شون شاد باشه اما عزیزای من خالتونم مامانیتون پیش منه چند روز حالش خیلی بده بمیرم بالاش گفتم بیام براش بنویسم تا خاطراتش ثبت بشه و بدونید مامانی تون چه قدر زجر کشیده اون متن بالایی هم چیزی بود که مامان ثمین نتون گفت بنویسم و گفت به مامان ویانا جونی بگم که الان کرمان هستش اگه میشه تشریف بیارید پیشش احتیاج به آرامش داره لطفا شوهر خواهر عزیزم روحت شاد و یاد گرامی شادروان سید امید حسینی امید جان روحت شاد باشه مواظب زنت و دو قلوهات باش ثمین خیلی زجر میکشه نمیدونم میخواد چیکار کنه اما خودم ثنا قول میدم مواظب ثمین و هدیه هایی که بهش دادی باشم ثمین ازت خواست توی اون دنیا از پدرش و دینا فرشته ایش که 2 ماهگی پر کشید و آتریسای 3 ماه و نیمگی توی دل ثمین پر کشید باشی خودم قول میدم مواظب هر سه تاشون باشم همین خیلی زجر دیده اما یه سفر می برمش روحش شاد باشه به احتمال زیاد می مونه دیگه کرمان بازم روحت شاد و یادت گرامی
مامان و بابای آوینا جان و آوینا جان یادتون گرامی الهی دلم براتون یه ذره شد بمیرم که اون فرشته ی کوچولو و پدر و مادرش چه سر نوشت تلخی داشتن روحتون شاید و آرزوی صبر برای خانواده ی پدر و مادر آوینا جان دارم و امیدوارم اینا همه یه خواب باشه و روزی از خواب بیدار شم اما خواهرم چی گناه داره الان یه زنه بیوه شد بمیرم براش ولی میدونم بهتر میشه خودم همیشه پیش خواهرم میمونم