دوقلوهای جدیدمدوقلوهای جدیدم، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره
مامان ثمینمامان ثمین، تا این لحظه: 34 سال و 8 ماه سن داره
بابا امیدبابا امید، تا این لحظه: 37 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره
یکی شدن دلامون یکی شدن دلامون ، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره

دو قلوهای نانازی مامان

بدون عنوان

دو قلوهای عزیزم مثلا میخواستیم خوش باشیم 4 تایی با هم بابا امید توی یه هواپیمای لعنتی سقوط کرد همون هواپیمایی که 39 نفر مردن امیدم بمیرم برات می دونی دارم چه زجری همه ی عزیزامو دونه دونه از دست میدم واقعا بد بخت شدم همون روزی  که  سالگرد ازدواجمون آخرین دیدار من با شوهرم آخه نمیدونم مامان آوینا جونم و پدرش و فرشته ی کوچولشون هم توی همون هواپیما با شوهر من پر کشیدن روح هر چار تایی شون شاد باشه اما عزیزای من خالتونم مامانیتون پیش منه چند روز حالش خیلی بده بمیرم بالاش گفتم بیام براش بنویسم تا خاطراتش ثبت بشه و بدونید مامانی تون چه قدر زجر کشیده اون متن بالایی هم  چیزی بود که مامان ثمین نتون گفت بنویسم و گفت به مامان ویانا جونی...
27 مرداد 1393

دیدار با ویانا جونم

آخ جونم ما برای سالگرد ازدواجمون میخوایم بریم کرمان پیش ویانا جونم خیلی خوشحالم امروز منو مامانی ویانا تصمیم گرفتیم وقتی ما امروز میریم کرمان  یه روز دنباب ویانا جونم و مادر گلش خیلی خوشحالم ویانا جونمو از نزدیک میبینم مامان ویانا جونم برای سالگرد ازدواجمون دعوتی
11 مرداد 1393

تولدم مبارک

دیروز تولد من بود میدونید دوقلوهای ناز مامان بهترین کادو برای من چی بود بهترین کادو اینه که شماها سالم بیاین توی بغل مامانی دیروز 25 سالم شد و امیدوارم 25 سالگی شماها رو جشن بگیریم دیروز یه تولد دور همی فقط خاله و شوهرخاله و مامان بزرگ و پدر بزرگ و منو و بابایی بودیم همین یکم دور هم زدیم و رقصیدیم می خوام مروری به گذشته بکنم قربون هر چهارتاتون میشم اولین عشق زندگیم دینا جان متولد 23 اسفند 91   اینم ثمره ی عشق دوم ما که آتریسا جان توی دلم 3 ماهو نیمش بود پر کشید   و حالا دوتا قلوهای ناز دارم که عکسی دختر ازشون بهم نداده میگه هنوز کوجولو هستش عشقای مامانی خیلی دوستون     ...
10 مرداد 1393

.

زندگیم با شما نانازی ها شیرین شده واقعا خدایا شکرت الهی خیلی دوستون دارم واقعا این آهنگه رو برای دوقلوهای نازم شما خیلی دوستون دارم چون شما جای دینا و آتریسامو برام پر کردید یعنی این آهنگ واقعا تقدیم به شما میکنم بابا امید خیلی دوستون دارم هم چنین مامان ثمین همه عاشقتونیم امیدوارم خیلی الهی با اینکه وای عاشقتونم نمیدونم چرا اما دوست دارم با کرجی های نی نی وبلاگ رفتو آمد داشته باشیم گلای مامان دوستون دارم فقط بدونید ما همه شماها رو دوست داریم خیلی خیلی دوستتون داریم ممنونم خدایا کرت شکرت امیدوارم زندگی ما هم با عشق های جدیدمون شروع شه خیلی دوستتون دارم گلای مامانی بازم شکمم تقریبا بزرگه 7 کیلو چاق تر شدم الان امشب عروسی یکی از دوستان صمیمیمون ...
5 مرداد 1393

بدون عنوان

سلام جیگرای مامانی خوبیت پیشاپیش دو ماهگی تون مبارک دلم ببخشید چند روز نبودم چون که تبریز بودیم خیلی خوش گذشت خیلی بعد تبریز رفتیم کیش و کلا خیلی خوش گذشت الهی قربونتون شم خیلی دوستون دارم وقتی اومدم خونه خیلی ریختوپاش بود الان مشغول خونه تمیز کردن میشم بای عزیزای مامانی
30 تير 1393

بدون عنوان

بعد اینکه به کرج منتقل شدیم الان احساس سبکی می کنم چون دیگه اثاث کشی رو کردیم و کرج اومدیم پیش مامانم برای زندگی کرج رو دوس دارم چون مادرم هس پس معلوم شد دوقلوهای مامانی کرجی میشن بریم ادامه ی مطلب   خب خوش اومدی به ادامه ی مطلب توی ادامه ی مطلب می خوام به خاله دوقلوها تبریک بگم از همین راه دور می بوسمت سنا جونم سناجونم خواهرم هس که تبریزه می یاد و مطلبای منو می خونه برام نظر می ذاره با هم حرف می زدیم دوقلو های عزیزم دخترخاله ها رو تو راه دارم خاله جون 3 قلو باردار خیلی خوشحالم اونا 6 ماهه هستن فداشون بشم خدا نگشون داره انشا الله به سلامتی به دنیا بیان دوقلوهای عزیزم هر سه تاشون دخترن خواهر جونم دوباره می گم   م...
4 تير 1393

بدون عنوان

سلام عزیزم های مامانی خوبین چه کار می کنین مثلا داریم میریم برای زندگی کـــرج اثاث کشی داریم الانم از لپ تاپ دایی می نویسم یه سوال داشتم مامانای عزیزم چه جوری توی پرسش ها سوال می ذاریم منم سوال دارم بذارم و به جوری جواب میدن؟  
31 خرداد 1393

بدون عنوان

خدایا از خوشحالی پر در اوردم وقتی وقتی آتریسا مرد خیلی ناراحت بودم امیدمو از دست دارم اما دوباره خدا لیاقت مادر شدنو بهم داد دیگه قول می دم مث  چشمام ازشون مواظبت می کنم  
17 خرداد 1393

نا امید نمیشم

تنها خبر خوبی که به گوشم رسید این بود که بابا اُمید دوباره اومد خونه اما دیگه دو نفریم دیگه نیستی چرا؟ واقعا خیلی آروم هستم نمی دونم چرا؟ اما نا امید نمیشم دیشب شاید دوباره خواهرت یا برادرت اومد توی وجودم امیدوارم که حداقل بتونم از این نی نی که دیشب تازه به وجودم اومد نگه داری کنم البته نمی دونم میاد یا نه اما امیدوارم بیاد خدایا این بجه ها چه گناهی دارن خدا جون امــــــــــید وارم لیاقت مواظبت از کسی که هنوز نیومده یا شایدم یه روزه اومده توی  وجودم رو داشته باشم البته اگه خدا بخواد که تو سالم بیای اما خدا کنه چند روز دیگه وقتی میرم دکتر بهم بگه یه نی نی که دیشب آرزشو داشتم اومده توی وجودم امیدوارم خدا جونم ...
28 ارديبهشت 1393